the Graffiti movement in Iran ,tehran ,Stickers ,wheatpastes,street annd urban art report ,stencil گزارش گرافیتی و هنر شهری ایران و تهران جرافیتی العرب
///
Magoi took revenge of A1one ,from Azad art University of Tehran officials ,Last week
they puffed some of A1one Stencils.
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
IranGraffiti
1/28/2006 12:32:00 da tarde
استنسیل جدید "تنها" |A1one's New Stencil
This is Sadegh Hedayat(Sadiq Hidayat) Iranian Author ,Story writer and
Researcher.You can search in Web to Know Him More,if you don't know anything
about him. He is one of Our cultural martyrs.
This is Sadegh Hedayat(Sadiq Hidayat) iranian Author ,Story writer and Researcher.You can search in Web to Know Him More,if you don't know anything about him. He is one of Our cultural martyrs.
================================
1/23/2006 02:39:00 da tarde
Police Banned Enghelab Street Painter
Police Banned The Street Painter of Enghelab Street ,in Tehran , As he Said
,they told him ,he is allowed to paint there, in The street ,but he can not Show
his Works for public ,in the sidewalk .
The writing in the
Photo says: “According to the Law of Jugle , I have works for sale
,but I’m not allowed to Exhibit.”
================================
1/23/2006 02:32:00 da tarde
چند نقاشی دیواری از هنرستان پسران در ستارخان Paintings from Artschool
Paintings from an Artschool in tehran - iran. rthey are not Graffitis but they seem fresh and Energetic.
1/22/2006 12:18:00 da tarde
تنها در موزه هنر های معاصر A1one on TMCA
This work is done in Tehran Musuem of Contemporary Art.
================================
1/22/2006 12:15:00 da tarde
کار های بنگر و نیک Banger & Nick
1/21/2006 10:22:00 da manhã
نامه 4 - به استاد آشوری
سرانجام از این رابطه برای ما گله ای ماند که می رود در انبار گله های دیگر ی که از اساتید بزرگوار سرزمینمان داریم- اساتیدی که تعدادشان بسیار محدود است .
چند روز بعد , مطلبی از ایشان , با عنوان : " گرافیتی : وسواس ها و وسوسه های یک لغت ساز یا لغت باز" در وبلاگ شان خواندم ,که مشروح ان را در اینجا خواهید خواند.
متاسفانه آقای اشوری "گرافیتی" را هنری حاشیه ای معرفی کرده اند و در ادامه توضیحاتشان فرض کرده اند که " اهل این هنر هم برای خود عالمی دارند." و در رابطه با اظهار نظر دوستان در وبلاگ شان با بی مهری اقدام به حذف نظر ما در باره نوشته شان کردند , که این دیگر از عجایب است که اساتید نامدار ما نیز از این بلای جهان سومی , یعنی سانسور و حذف نظر مخالف مصون نمانده اند .
شاید این جبر زندگی باشد.یا شاید منظور ایشان هنری باشد که ادعایی ندارد.
اما جناب اشوری عزیز
ابتدا به شما خسته نباشید می گویم به خاطر ترجمه های ارزنده تان از اثار نیچه و " شکسپیر" ودیگر زحمات شما در زمینه ادب و فرهنگ . امیدوارم گلگی های مرا از نگاه یک دوست مورد خوانش قرار داده و مجالی نیز برای اندیشیدن به آن کنار بگذارید.
هنر حاشیه ای چیست ؟ کاش توضیح بیشتری بدهید.
اگر نظر من برایتان مهم باشد باید بگویم که به طور کلی آسیب های معرفی کردن یک هنر ( از زاویه دید شخصی ) به عنوان هنر حاشیه ای کار اصولی و صحیحی نخواهذ بود . کم نیستند کسانی که حرف شما اساتید برایشان وحی است .خود بنده هم ترجمه های شما را بی چون و چرا می خوانم و شک نمی کنم . اما همه ادم ها جدی نیستند. خیلی ها مثل همان هایی که در ادامه مطلب شما دارند جایگزین فارسی می سازند و برایتان می فرستند : " دیوار گزه " و دیوار کنه " و... هر چه شما بگویید در بست قبول می کنند و برخی هم از خوشحالی نمی دانند چگونه تشکر کنند.
به نظر من, این راه خوبی نیست .استاد عزیز , یک "دیوار نگار"( دست کم در ایران) با وجود اطلاع از منع قانونی کارش و اینکه روزی ,جرم همه این دیوار ها , خانه و زندگی اورا برباد خواهد داد , پای دیوار می رود و شب تا نزدیکی صبح نقاشی می کند , شما که چنان دیالوگ های زیبایی برابر اشعار شکسپیر گذارده اید , بی شک می توانید چنین لحظه ای را متصور شوید . هنر مند گرافیتی شاید بچه ای 12 ساله باشد به دنبال هیجان , 16 ساله ای به دنبال شهرت ,20 ساله ای با ادعای اعتراض و یا 100 ساله ای با رنج یک عمر زندگی اما این عالم همان عالم همه هنر مندان است, اقای آشوری , فرقی ندارد.
جدا مایلم که بدانم هنر حاشیه ای چیست ؟
تاکید می کنم که اگر برای حاشیه ای معرفی کردن یک هنر دلایلی دارید از ما دریغ نفرمایید . ایا هنری که مستقیما در خیابان و در معرض دید عموم قرار گرفته است در حاشیه قرار دارد. من که جدا نمایشگاه گذاشتن در فلان گالری واقع در فلان کوچه گمنام شهر را که هیچ آدم عادی ار وجود آن خبر ندارد را بیشتر در حاشیه دیده ام . امیدوارم زمینه اصلی هنر را کتاب های "از دم سفارشی" و" جهت دار" تاریخ هنر ندانید.
1/19/2006 08:25:00 da manhã
New Works Done by Magoi
================================
1/16/2006 08:10:00 da tarde
یادبود هایی از زمان انقلاب اسلامی | Memorial Stencils of Islamic Revolution
================================
1/15/2006 05:22:00 da manhã
بیگ چیز | Big Cheese
================================
1/14/2006 04:14:00 da manhã
ساحل دریای خزربخش سوم | Caspian Sea shore #3
================================
1/08/2006 11:26:00 da tarde
ساحل دریای خزر بخش دوم | Alone in Caspian Sea Shore #2
================================
1/08/2006 11:20:00 da tarde
تنها" در کنار دریای خزر " | Alone in Caspian Sea Shore
================================
1/08/2006 10:27:00 da tarde
Graffz In Azad Art University نقاشی های دانشگاه هنرو معماری آزاد
Some Works By Some Artists and students in Azad Art University of Tehran.
================================
1/05/2006 02:53:00 da manhã
بعد از چند سال اسنس ! Esence after some years
================================
1/03/2006 11:31:00 da tarde
نامه | از ایثار ابو محبوب
فكر ميكنم كار موشهاي خيابان را بيش از هر اظهارنظري كه در گوشهي سايتتان در تالار گفت و گو مينشيند، بايد اظهارنظر مثبتي فرض كنيد به اين نوع از هنر يا بيش از هر بازخوردي بايد آن را از پيكرهي كاري فرض كنيد كه بر پيكرهي ديوار افتاده است. مگر نه اين كه كارت را در موزه نميگذاري كه قبض نهادينه نشود، حمايت نشود، هدايت نشود، بيهوده و ماندگار نشود. مگر نه اين كه ميبري با همهي ارزشش گوشهي خيابان رهايش ميكني كه مردمي باشد، عمومي باشد، و حتي اگر لازم شد برخورد با آن سطحي باشد. همان نقاش چهاراه فلسطين را كه آن قدر از او كار خريدهام كه در خانه جا براي نصبش ندارم، فرض كن.(خريد از او از روي دلسوزي نبوده، بعضي كارهايش بد جور چشمم را ميگيرد) فرض كن بياوريمش ثبتش كنيم، ببريمش در موزه، نجاتش دهيم، حمايتش كنيم، هدايتش كنيم، و بشود يكي مثل «ما»، يكي مثل «همه». آن وقت وجدانمان آسوده خواهد بود كه وجودي منحصر به فرد را از گوشهنشيني نجات داديم و با باج دادن زندگياي كمي بهتر، كمي شهرت، كمي پول، او را نهادينه كرديم، خنصايش كرديم، حالا ديگر او يك بمب خنصاست. سهمش را گرفته است و يكي است مثل همه كه براي جشنواره و كوفت و زهرمار و جايزه و رقابت هنري معلق هم ميزند. (بماند كه حالا هم بعضي وقتها براي فروش كارهايش مجبور است رو بيندازد. اما هنوز اختيار انحصاري اين را از آن خود نگه داشته كه اگر دلش خواست زير لب فحش بدهد).
اين كارهاي ديواري هم كه ارزش خود را مديون غير نهادينه بودن، آزادانه برخورد كردن با مخاطب، هستند؛ يا مديون اين كه در عين اين كه شايد ميتوانستند در موزهها و بينالها ارزشمند شوند، ترجيح ميدهند در گوشهي خيابان با بيارزش انگاري خود قهري اعتراضآميز را با بنيادهاي نهادينهي جامعه ارائه دهند. همچنان ارزش خود را از اين بازمييابند كه كسي از كنارشان رد شود و زيرش را امضا كند، رويش را خط خطي كند و بازسازياش كند آنگونه كه خود ميپندارد درست است. تا تو هم دوباره بروي و دوباره روي كار او را امضا كني، همانگونه كه با آوردن عكسش، با ثبتش در اين سايت و با گفتن اين كه او كار ما را به اين شكل درآورده دوباره كار او را به نفع خود قبض ميكني، دوباره زير كار حالا مشتركتان را امضا ميكني. در اين ميان اگر انتظار داشته باشيم كاري كه يك بار انجام شده بايد ماندگار بماند، نبايد تغيير كند، و اگر بينديشيم زيبايي حيف است كه مصرف شود، حيف است كه هدر رود، حيف است كه همانگونه كه هست نماند، چه تفاوتي پيدا كردهايم با نهادينگياي كه شايد به آن اعتراض داريم؟ چه فرقي داريم با ساختار قدرتي كه در هر شكل خود با نوعي اصالت گرايي (حالا گيريم اصالت تاريخ، يا اصالت طبقه- و بگيريم اصالت اين طبقه يا آن طبقه) امور را قبض كرده، يكسانسازي ميكند، به جاي انساني عمومياش ميكند و با ثبت و تكثيرش بيارزشش ميكند؟
منظور من حتي اين نيست كه حضور يكديگر را دوستانه تحمل كنيم و بپذيريم كه موشهاي خياباني هم مثل ما حق زندگي دارند و عيب ندارد اگر اين كارها را ميكند، و ما بايد بزرگوارانه او را تحمل كنيم. منظور من شايد همان جنگ اوست. منظور من اين است كه اگر به دنبال شهيد شدن و شهيد ماندن و معصوم جلوه كردن نباشيم آيا چارهاي به جز اين نخواهيم داشت كه صلح خود را به جنگِ جنگ او ببريم. فارغ از اين كه او كيست و چقدر اين منظور را دارد ، ميخواهم به زعم خودم پاي كار او را دوباره به نفع خودم امضا كنم و آن را به نفع آنچه در خيال من ميگذرد تفسير كنم؛ آيا اين دردناكتر نيست كه پيام صلح در مقابل پيام جنگ، ناگزير به انتخاب است كه يا سكوت كند يا به شيوهي هماو به مقابله با او برود(مقابله آدم را ياد جنگ نمياندازد؟) مثلاً معنايش را قبض كند و زيرش را امضا كند. آيا دردناك نيست كه انسان عملاً گرفتار معناييست كه آن را نقض ميكند. مثلاً به جز نابود كردن (بي معنا كردن) نقاش سر چهارراه فلسطين، با ثبتش به هر طريق(مثلاً در سايت)، با عمومي كردنش، آيا راه ديگري هم وجود دارد كه از وضع اسفبارش خارج شود؟ حالا بگو كسي كمكش كند يا بدون كمك ديگران خودش موفق شود به گالريها راه يابد و گوشهي خيابان را ترك كند. آيا رهايياي از اين پارادوكسها هست؟ رهايياي واقعي؟ و آيا چارهاي به جز اين هست براي هنر كه بپذيرد به هر روي خودش نيز چون هر سخن ديگري بيهوده و دروغين است.( با اين درصد صداقت بيشتر كه انديشه و علم در عين درغگويي مدعي صداقت محضاند ولي هنر به دروغگويي و غيرواقعي بودن خود اذعان دارد). به هر روي...
بگذريم...
(سلام كارن عزيز! اين نوشته نه در تاييد چيزي است و نه در رد چيزي. انگار ديدن صفحههاي تازه ميخواست وادارم كند كه من هم ور بزنم و اظهار لحيه كنم. مغزم پر از اين گونه خزعبلات است. اگرچه در وهلهي اول براي اين نوشتم كه در پيامهاي سايتتان قرارش دهم، اما كم كم طولاني شد و شكلش تغيير پيدا كرد. براي اين كه خوانندهاي هم داشته باشد فقط براي خودت ميفرستم كه بخواني. شايد اين نوشته ناشي از اين باشد كه زماني دغدغهي تئاتر خياباني داشتم و امروز نوستالياش را دارم. راستي پيام كوتاه خودم را نگاه كردم و متوجهي يك اشتباه از جانب خودم شدم. «خسته نباشيد. هرچند كافي نيست. اما خسته نباشيد.» منظورم اين بود كه خسته نباشيد گفتن من كافي نيست. نه كار شما. الآن كه خواندم متوجه شدم كه ميشود از آن چنين استنباطي كرد. بنابراين لطفا آن را حذف كن.)
1/03/2006 10:51:00 da tarde
the Graffiti movement in Iran ,tehran ,Stickers ,wheatpastes,street annd urban art report ,stencil گزارش گرافیتی و هنر شهری ایران و تهران
<
سوال : آیا می تونم عکس ها یا نوشته های سایت شما رو در وبلاگ /سایت /نشریه خودم منتشر کنم؟ سوال : می تونم کار هایی که کردم برای این وبلاگ بفرستم؟
توجه: آثار ارسالی تنها در صورت داشتن ارزش تصویری قابل انتشار در سایت خواهند بود
سوال : برای شما ایمیل فرستادم اما جوابی نرسید
سوال : این وبلاگ از چه زمانی راه اندزی شده و هدف آن چیست؟
پاسخ : وبلاگ ایران گرافیتی پاییز 1384نمایش آثار هنر شهری در ایران و تهران راه اندازی شده است و هدف آن نه تنها تشویق وندالیسم و کثیف کردن دیوار های شهر نیست بلکه سعی بر این است که تشویق آثار هنری و نادیده گرفتن کار های زشت و غیر اجتماعی به این پدیده شهری جهتی هنری و اجتماعی داده شود
پاسخ: در صورت تمایل به این کار لطفا لینک بدهید و در درج درست اطلاعات کوشش کنید
پاسخ : البته که می تونید ما همه کار های قابل نشون دادن رو نشون می دیم از جمله :
کار هایی که به جای اسیب زدن به چهره دیوار و شهر , به اون جنبه ای زیبا یا ارزشمند داده باشه.
.برای فرستادن کار توجه داشته باشید که ایران گرافیتی با توجه به سلیقه ای که طی چندین سال کار به دست آورده کار ها رو انتخاب می کنه و نمایش می ده . خطی خطی های بچه گانه و نوشته های خرچنگ قورباغه نمایش داده نمی شوند .همین طور عکس هایی که روی انها هر گونه کار دیجیتال انجام شده باشد یا اسم یا ادرس وبلاگ های دیگر درج شده باشد.
برای فرستادن آثار لطفا تصویر کار را با کیفیت مناسب و با حجم زیر 500 کیلو بایت به نشانی الکترونیک زیر بفرستید
irangraffiti [at] gmail.com .
لطفا نام (امضا)و محل اثر را در ایمیل ارسالی درج کنید
پاسخ : چنین چیزی غیر ممکن است
۱- مطمئن شوید که ایمیل به دست ما رسیده است
۲- ما همیشه منتظر دریافت کار های تازه هستیم و پاسخ ایمیل ها تا حد امکان داده می شود